خانم معلم ریاضی که به یک پسر هفت ساله بنام آرنو ریاضی یاد میداد ، از او پرسید : « آرنو اگر من به تو یک سیب و یکی دیگه سیب و یکی بیشتر سیب بدهم ، تو چندتا سیب خواهی داشت » ؟ بعد از چند ثانیه آرنو با اطمینان گفت : « چهارتا » !!! معلم نگران شد ؛ انتظار یک جواب صحیح و آسان را داشت . خانم معلم ناامید شده بود . او فکر کرد شاید بچه خوب گوش نکرده است . این بار تکرار کرد : « آرنو ، خوب گوش کن ؛ سوال خیلی ساده است و تو میتونی جواب صحیح بدی اگر به دقت گوش کنی . اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی بیشتر سیب بدهم ، تو چندتا سیب خواهی داشت » ؟ آرنو که در قیافه ی معلمش ناامیدی میدید ، دوباره شروع کرد به حساب کردن با انگشتانش ؛ در حالی که تلاش او برای یافتن جواب صحیح نبود ؛ تلاشش برای یافتن جوابی بود که معلمش را خوشحال کند . به همین دلیل با تامل پاسخ داد : « چهارتا » . نومیدی در صورت معلم باقی ماند ؛ به یادش آمد که آرنو توت فرنگی دوست دارد . او فکر کرد شاید آرنو سیب دوست ندارد و برای همین نمیتواند تمرکز داشته باشد . در این موقع با هیجان فوق العاده و چشمهای برق زده پرسید : « آرنو ، اگر من به تو یک توت فرنگی و یکی دیگه و یکی بیشتر توت فرنگی بدهم ، تو چندتا توت فرنگی خواهی داشت » ؟ معلم خوشحال به نظر میرسید ؛ آرنو با انگشتانش دوباره حساب کرد . هیچ فشار و اضطرابی در آرنو وجود نداشت ؛ اما خانم معلم کمی نگران بود . او دوست داشت آرنو به موفقیت برسد و پاسخ صحیح بدهد . این بار آرنو با تامل جواب داد : « سه تا » . خانم معلم تبسم پیروزمندانه ای بر صورت داشت . اما هنوز موفقیت کامل نشده بود . او دوباره از آرنو پرسید : « حالا اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی دیگه بیشتر سیب بدهم ، تو چندتا سیب خواهی داشت » ؟ آرنو فوری جواب داد : « چهارتا » . خانم معلم مبهوت شده بود ؛ با صدای گرفته و خشمگین پرسید : « چه طور آرنو ؟ چه طور » ؟ آرنو با صدایی ضعیف و با تامل پاسخ داد : « برای این که من یک سیب هم در کیفم دارم » ! اگر در زندگی کسی جواب غیر قابل انتظاری به سوال ما داد ، ضرورتا آن پاسخ اشتباه نیست ؛ شاید ما بخشی از آن پاسخ را ابدا نفهمیده باشیم !!!
:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0